سه. ۲ سال بعد در چنین روزی
نوشته شده توسط : امین

بگذار بی مقدمه، و با یک شرح کوتاه، سوالی بپرسم. تصور کن: دو سال، یعنی بیست و چهار ماه، یعنی پنجاه و اندی هفته، یعنی بیش از هفتصد روز، یعنی حدود هفده هزار و پانصد ساعت، یعنی حدود یک میلیون دقیقه، و یعنی حدود شصت و سه میلیون ثانیه، از امروز گذشته. و در آخرین روزهای اردیبهشت ۱۴۰۰ به سر می بری. ۱۴۰۰، سالی است که اسم قشنگی دارد، اسمی که خوب روی زبان می نشیند و، زبان به گفتنش، خوب می چرخد.هزار و چارصد، شبیه همه ی شنبه های نیامده است. شنبه هایی که من و شما گاهی وعده اش را به خودمون داده ایم... اما هرگز بهشون نرسیدیم. از چند قدمی، و حتی شاید از چند فرسنگی شون گذشتیم، بی این که گوش به زنگ باشیم که چه قدر به اون شنبه ی وعده داده شده، دور یا نزدیکیم.

تک تک ثانیه هایی که در پیش داری تا به انتهای اردیبهشت ۱۴۰۰ برسی در نظر بیاور، ببین وقتی ماراتون این ثانیه ها تموم بشه، تو کجای مسیر ایستاده ای... و در چه حالی به سر می بری؟

تصور کن که خودت را در آخر اردیبهشت هزار و چارصد، در چه حالی می بینی؟





:: بازدید از این مطلب : 125
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 9 مرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: